فارسی
1404
شومیز
بالک
رقعی
1
360
957
1001
خلاصۀ رمان بیتابی : بیتابی، داستان رُزا است که به تازگی با پسرعمهاش نامزده کرده، اما او دل در گرو پسرخالهای دارد که از او سالهاست فاصله میگیرد، فاصلهای که ریشه در گذشته و کینهای قدیمی دارد… عشقی ناممکن که باید میان دلدادگی و کینه محک بخورد تا سرانجام یکی پیروز شود… از متن کتاب: سامیار نگاهی به جمع کرد. شش دنگ حواس همه به فیلم بود جز آن دو که همه حواسشان به هم بود. سامیار کلافه دست به تهریشش کشید و با نگاهی به رزا خواست بلند شود و برود. هر چه این فاصله بیشتر میشد به نفعش بود اما دستی که لب میز گذاشت تا بلند شود انگار شد دست آویزی تا پایش را هم توی تله نگه دارد و باز سرجایش بماند. چشمهایش را چند ثانیه بست و سرش را کنار گوش او برد: – ای دوست قبولم کن و جانم بستان… انگار کسی قلب رزا را از جاکند…
41739.jpg
41739.jpg